مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
شب جمعه است، بیا حال مرا بهتر کن فکـر دلـواپـسیِ قـلـب من مضطـر کن این شب جمعه اگر مقصد تو کرببلاست نـزد اربـاب دعـایی به من نـوکـر کـن گذر عـمرِ منِ بیسرو پا بر تو نخورد عــزم دیـدار مــرا در نـفـس آخـر کـن عمر من رفت و تو را درک نکردم آقا فهم من درخورِ درک تو نشد باور کن چِـقَـدَر نام تو بـردم به زبـانم، یک بار تو صدایم بزن و خوش دلم ای دلبر کن سهم من از تو فـراق تو شده غـم دارم منّـتی بر سر من نِه، تو غمم کمتر کن عـاشـق کرب وبلا، عـاشق دیـدار توأم هر دو را قسمت من حق شه بیسر کن کربلا با تو صفا دارد و بیتو سخت است سختی راه، بر این خسته تو راحتتر کن روضۀ جدّ غریبت شب جمعه باز است باز روضه تو نخوان، فکر دل مادر کن مادری از تَه گودال صدا زد، ای شمر خنجرت را نکش و شرم زِ پیغمبر کن خنجرت را بکشی، حنجر من میسوزد فکـر بـد حـالی من، نـزد گـل پرپر کن من نه، اصلاً تو بیا فکر حرم باش آخر فکر زینب کن و فکر دل این خواهر کن پیـش زینب، به حـسینم نزن انقدر لگـد بدنش ریخت بِهم، رحم بر این پیکر کن فکر نیزه نکن و از سر او دست بکش لااقـل قـبل بـریـدن گـلـویش را تَـر کن عاقبت میرسد آن منتـقـم خـون حسین صبر کن، فکر خودت شمر در آن محشر کن |